در این قسمت از مستند حالا داستان تحول و آزادی خانم سنا آزاد‌گویان را از زبان خودش اینگونه می شنویم:

– دوران کودکی خیلی مذهبی نداشتم، خانواده ساکن مشهد شدند و همزمان با ورود به دانشگاه در تهران و رفتن به خوابگاه، چون حس استقلال‌طلبی بیشتری پیدا کرده بودم، تغییرات ظاهری و پوشش بازتری را انتخاب کردم…

-بعد از گرفتن ارشد در مشهد به من پیشنهاد کار شد. با مردی آشنا شدم که هیچ اعتقادی به خدا نداشت، بعد از چند ماه ارتباط با هم، ناگهان ایشان غیبش زد ومن در برابر دیگران و خودم شکستم.

– سعی کردم از این شرایط فرار کنم، خواهرم فایلی برای من فرستاد که مثل قرص مسکنی بود که برای چند لحظه همه چی رو فراموش کردم، به ادمین کانال پیام دادم تا مشاوره بگیرم. ایشان گفتند: میخواهی تو را با شراب نابی آشنا کنم که همه چی رو فراموش کنی…

– پس از سالها وابستگی که به شهرهای مختلف رفتم، آزاد شدم. حالا شناسنامه‌دار شدم و پدر و مادر حقیقی خودم را پیدا کردم…

Play Video

سال تولید : 1400

مدت زمان : 00:21:52

معرفی اثر

در این قسمت از مستند حالا داستان تحول و آزادی خانم سنا آزاد‌گویان را از زبان خودش اینگونه می شنویم:

– دوران کودکی خیلی مذهبی نداشتم، خانواده ساکن مشهد شدند و همزمان با ورود به دانشگاه در تهران و رفتن به خوابگاه، چون حس استقلال‌طلبی بیشتری پیدا کرده بودم، تغییرات ظاهری و پوشش بازتری را انتخاب کردم…

-بعد از گرفتن ارشد در مشهد به من پیشنهاد کار شد. با مردی آشنا شدم که هیچ اعتقادی به خدا نداشت، بعد از چند ماه ارتباط با هم، ناگهان ایشان غیبش زد ومن در برابر دیگران و خودم شکستم.

– سعی کردم از این شرایط فرار کنم، خواهرم فایلی برای من فرستاد که مثل قرص مسکنی بود که برای چند لحظه همه چی رو فراموش کردم، به ادمین کانال پیام دادم تا مشاوره بگیرم. ایشان گفتند: میخواهی تو را با شراب نابی آشنا کنم که همه چی رو فراموش کنی…

– پس از سالها وابستگی که به شهرهای مختلف رفتم، آزاد شدم. حالا شناسنامه‌دار شدم و پدر و مادر حقیقی خودم را پیدا کردم…

[copy_link]

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *