آقای جواد زارع متولد ۵۹ از کرج برایمان از داستان تحولش می گوید:

– از نوجوانی دوست داشتم خارج از کشور زندگی کنم. در ۲۷ سالگی به مالزی رفتم، فکر می‌کردم ما خیلی بدبختیم که در ایران زندگی می‌کنیم.

– با فردی آشنا شدم که وارد زندگی من شد و روز به روز من، از خودم، از خدای خودم و از هویت خودم دورتر می‌شدم. او تنها تکیه‌گاه من در آن کشور وزندگیم شد.

– زمانیکه آن فرد من را رها کرد، فرو ریختم و بی پناه و رها شدم…
یاد خدا افتادم، دو رکعت نماز خواندم. احساس کردم که خدا گفت: من هستم…

Play Video

سال تولید : 1401

مدت زمان : 00:21:09

معرفی اثر

آقای جواد زارع متولد ۵۹ از کرج برایمان از داستان تحولش می گوید:

– از نوجوانی دوست داشتم خارج از کشور زندگی کنم. در ۲۷ سالگی به مالزی رفتم، فکر می‌کردم ما خیلی بدبختیم که در ایران زندگی می‌کنیم.

– با فردی آشنا شدم که وارد زندگی من شد و روز به روز من، از خودم، از خدای خودم و از هویت خودم دورتر می‌شدم. او تنها تکیه‌گاه من در آن کشور وزندگیم شد.

– زمانیکه آن فرد من را رها کرد، فرو ریختم و بی پناه و رها شدم…
یاد خدا افتادم، دو رکعت نماز خواندم. احساس کردم که خدا گفت: من هستم…

[copy_link]

نظرات کاربران

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *